دوره کارشناسی جغرافیا و برنامه ریزی شهری یکی از برنامه های علمی و هنری آموزش عالی است که پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران با اهداف زیر تهیه و تدوین شده است.تربیت کادر متخصص و متعهد برای انجام امور شهرسازی و تهیه طرحهای جامع شهری
ایجاد فضای مناسب تحقیق و پژوهش در امر توسعه شهری، بهسازی، نوسازی و ساماندهی شهرهای موجود و ایجاد شهرهای جدید
تغذیه سازمانها و نهادهای مربوطه از نظر کارشناسی برای اجرا و نظارت در اجرای طرح ها و پروژه های عمرانی شهری و منطقه ای.
از آنجائیکه ایران کشوری است که در مرحله گذار از شیوه زندگی سنتی به شیوه زندگی شهری قرار گرفته و برای دهه های آینده رشد و توسعه سریع شهری خواهد بود و از طرف دیگر شهرهای موجود بخاطر قدمت تاریخی و طول مدت حیات در برخی از بخش ها رو به فرسودگی می روند لذا تربیت کارشناسان این رشته در تهیه و اجرای طرح ها ایران را از نظر تخصص شهرسازی و برنامه ریزی منطقه ای بی نیاز خواهد کرد.
جُغرافیا، جُغرافی، ژئوگرافی یا گیتی شناسی در حقیقت مطالعهٔ روابط بین جوامع متشکل انسانی و محیط زندگی آنهاست. به بیانی دیگر جغرافیا دانشی است که دربارهٔ سطح زمین و پدیدههای طبیعی، آب و هوا، رستنیها، خاک، فراوردهها و مانند آن و پراکندگی آنها بر روی زمین و روابط آنها با انسان گفتگو میکند. هر یک از موارد مورد بررسی این دانش رشتهٔ ویژهای را پدیدمیآورد مانند جغرافیای انسانی، جغرافیای طبیعی، زمینشناسی، زمینریختشناسی، و جز اینها.
واژهٔ «جغرافیا» عربیشده «ژئوگرافیا» (به یونانی: γεωγραφία) است که معنی واژهبهواژهاش «زمیننگاری» است. جغرافیا مطالعهٔ زمین و اراضی، سیما، جمعیت و پدیدههایش است.
نخستین شخصی که از واژهٔ «جغرافیا» استفاده کرد، اراتوستن (۲۷۶–۱۹۴ پیش از میلاد) بود.
چهار سنت تاریخی در پژوهشهای جغرافیایی عبارت است از: واکاوی (تجزیه و تحلیل) مکانی پدیدههای طبیعی و انسانی (جغرافیا به عنوان بررسیای در بارهٔ پراکندگی)، مطالعات منطقهای (اماکن و مناطق)، مطالعهٔ انسان و رابطهٔ او با زمین، و پژوهش در علوم زمین است. با این وجود، جغرافیای نوین نظم و انضباطی همهفراگیر است که در درجهٔ نخست به دنبال درک زمین و همهٔ پیچیدگیهای انسان و طبیعت بوده و تنها منحصر به چیزها و جایشان نیست، بلکه در مورد آن که چگونه تغییر کرده و خواهندکرد نیز میباشد.
جغرافیا به عنوان «پلی میان انسان و علوم فیزیکی»، به دو شاخهٔ اصلی جغرافیای انسانی و جغرافیای طبیعی تقسیم شدهاست. جغرافیا را میتوان همانطور که ویدال دولابلاش بیان کرده علم روابط متقابل انسان و طبیعت دانست. وی بیان میکند که طبیعت امکانهایی را در اختیار انسان قرار میدهد و انسان براساس فرهنگش از آنها بهرهبرداری میکند، البته باید توجه داشت که در دهههای اخیر انتقادهای بسیاری به این تعریف وارد شدهاست و امروزه اقتصاد سیاسی، مفهوم بازساخت، اقتصاد بازار آزاد در مرکز همه تعاریف جغرافیایی قرار گرفتهاست.
جغرافیدانان به گونهای سنتی، عدهای نقشهنگار که به بررسی نام مکانها و تعدادشان میپردازند، به نظر میرسند. اگر چه بسیاری از جغرافیدانان در مکاننامی (ذکر نامهای نواحی) و نقشهنگاری آموزش دیدهاند، ولی این کار پیشهٔ اصلیشان نیست. جغرافیدانان به بررسی پراکندگی مکانی و زمانی پدیدهها، فرایندها، ویژگیها و همچنین برهمکنش انسان و محیط زیست او به عنوان اثر فضا و مکانِ تحت تأثیر موضوعات مختلف از جمله اقتصاد، بهداشت، آب و هوا، گیاهان و جانوران، میپردازند؛ از این رو جغرافیا دانشی میانرشتهای و فرارشتهای است.
جغرافیا در یک چینش میتواند بهطور گسترده به دو شعبهٔ اصلی تقسیم شود: جغرافیای انسانی و جغرافیای طبیعی. اولی تا حد زیادی بر معماری و چگونگی ایجاد فضا متمرکز است -که با انسان مشاهده و مدیریت میشود و نیز نفوذ او فضا و مکان به خاطر بهکارگیری و چنگاندازیاش به آن میفرساید. دومی به بررسی محیط زیست طبیعی و چگونگی به وجود آمدن و تداخل آبوهوا، پوشش گیاهی و چرخهٔ زیستی، خاک، آب، و ژئومورفولوژی میپردازد. به عنوان برآیندی از این دو زیرحوزه و با استفاده از روشهای متفاوت، حوزهٔ سومی پدید آمدهاست که جغرافیای زیستمحیطی نام دارد.
جغرافیای انسانی[ویرایش]
جغرافیای انسانی شاخهای از جغرافیا است که متوجه بررسی الگوها و فرایندهایی است که برهمکنش انسان با محیطهای جورواجور را شکل میدهد، که شامل جنبههای انسانی، سیاسی، فرهنگی، اجتماعی، و اقتصادی میباشد. در حالی که توجه عمدهٔ جغرافیای انسانی به چشمانداز فیزیکی زمین نیست (نگاه کنید به جغرافیای فیزیکی) به سختی امکانپذیر است که هنگام بحث دربارهٔ جغرافیای انسانی، به چشماندازهای فیزیکی -که در فعالیتهای انسان نقش بسیاری دارد- اشارهای نکرد، که جغرافیای زیستمحیطی دارد به عنوان پیوندی میان این دو پدیدار میگردد. جغرافیای انسانی میتواند به بسیاری از مقولههای گسترده تقسیم شود.